"meta name="samandehi" content="470634686>
وقتی کاری از دست شما ساخته نیست، از «پا»هاتون کمک بگیرید.
بعضی ها مشغول ساخت و ساز هستند و بعضی ها مشغول ساخت وپاخت.
قلم پاچه خوار همیشه نوکش چرب است.
تصویر آتشفشان دستم را سوزاند.
دستهایم حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
فکر نان باش که خربزه گران است .
زنها برای این آفریده شده اند که نگذارند سرمایه شوهرشان تمرکز پیدا کند
.
از گرسنگی زبان مادریش را خورد.
وقتی قمارباز دلش را باخت از بانک وام ازدواج گرفت.
وقتی آخرین نگاهش را ذخیره نمودم قلبم ویروس گرفت
.
ابرها برای تبانی با خشکسالی قرص ضد بارداری خوردند.
نقاش فقیر خجالت میکشید.
در جشن تولد مرگم زندگی دعوت نداشت.
پرنده خیالم قصد پروازهای برون مرزی دارد.
هنوز حقوق بشر پرداخت نشده ، تورم چند برابر شد.